آخرین اخبار
کد مطلب: 76505
“تقديم به مردمي که دردرامي شناسند…”
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 682

باباي کلاس اولي هاي ما نان ندارد. بچه هاي ما وقتي توي دفتر نقاشي شان دوچرخه مي کشند، خيلي مهم است که مهربان باشند و برايش تَرک بکشند… « ما توي نقاشي هايمان هم تنها سوار نمي شويم.»

ما « مونوريل» و « مترو» و « قطار پرنده» نمي خواهيم. ما در ازاي همين جاده هاي خاکي هم که داريم چندين برابر براي دولت عرق ريخته ايم. ما فقط کمي کاغذ مي خواهيم براي نقاشي !

زياده خواهي ما را ببخشيد! نکند صداي چرخ دوچرخه هاي نقاشي کودکان ما، خواب قطارهاي شما را آشفته است ؟ !

ببخشيد اگر ما زياده خواهيم! بخشيد اگر ما درد مي کشيم ! ببخشيد اگر هوايمان سرد است ! پاي قلممان را قلم کرديد ! با اين قلم شکسته و اين کاغذ وصله اي نيامده ايم از « فيلترينگ اينترنت» و « دردهاي با کلاس» و « مبارزه با بد حجابي » بنويسيم. غَم نان اگر بگذارد ، تلويزيون هايمان را هم روشن مي کنيم. آنوقت شايد دغدغه هاي لوکس رفاه زده ها و دردهاي فانتزي شما را هم ببينيم.

ما را چه به اين تفنن ها؟ ! نه مجوز کنسرتمان با مشکل مواجه شده و نه لباس هايمان جيغ مي کشد ! ما را چه به عاشق شدن ؟ !

« دوم خرداد » باشد يا « سوم تير» ، ارديبهشت گذشته است و روزهايمان « اردي جهنميست» !

خدا مي داند ما هم روي نقشه ي ايران زندگي مي کنيم ! اين پايتخت مسموم همه چيز را متعلق به خودش مي داند. آنقدر هواي تهران را دود گرفته که ما و امثال ما را نمي بينيد !
اين دود ندانم کاري ها و تنها خوري هاست.

……ديديم که عدالتتان هم عادلانه نبود. عدالتتان فقط دهان پر کن بود، پر طمطراق و درون تهي! کاش آن روز بعد از  برگزاري جشنواره ي برف و يخ ( کوهرنگ) دوربين هايتان کودکان بومي آن منطقه را هم مي ديد
در روزهايي که گله گله، آدم هاي کادوپيچي شده ي لوکس از استان هاي ديگر براي شرکت در جشنواره و اسکي و از اين جور تفنن ها به پايخت برف ايران مي آمدند.
کنار روستا نشين هاي آن حوالي که از برف، تنها سوز استخوان شکنش را به ارث مي برند.

کنار روستا نشين ها و عشايري که « زنده رود» و « کارون» از اشک هاي کودکانشان سر چشمه مي گيرد. و به قيمت ويراني آنها استانهاي ديگر را آباد مي کند. حالا آسفالت نشين هاي اطراف آمده اند تا روي آدم برفي هاي بچه هايشان اسکي کنند. روي آرزوهايشان اسکي کنند.
با وجود اينکه روستايي اند و مثل دوروبري ها « آپ توديت» نيستند. با وجود اينکه روستايي اند و از اردوهاي دختر پسري که به آن حوالي مي آيند و طريقه معاشرت دختر و پسرهاي « روشن فکر» و « متجدد» آنها تعجب مي کنند.

با وجود اينکه آنها مي دانند اين ميهمان ها نمک نشناسند.
با اين حال باز هم معرفتشان زياد است. حاضرند براي ميهمان ها در جاده هر ??? متر يک تابلو بزنند و رويش بنويسند : « ببخشيد اگر هوايمان سرد است ! » ، « ببخشيد اگر خجالت دهاتي مان نمي گذارد نزديکتان شويم و خوش آمد بگوئيم !» ، « ببخشيد اگر دردهايمان بي پرستيژ است» ، « ببخشيد اگر ما اعتراضي به حقوق زنان و مسائل روز نداريم و مثل شما روشنفکر نيستيم و غم نان داريم»


( غم نان اگر بگذارد به شما مي گوئيم حقوق چه کسي پايمال شده است)


حيف که صدايشان به جايي نمي رسد. آنها مي خواهند فرياد بزنند:
« اگر روي اين برف ها رد پايي نمي بينيد، اينجا محل عبور فرشتگان است. لطفاً روي اعصاب فرشته ها اسکي نکنيد»


« فردا گلي خواهد روييد که بادها را پرپر خواهد کرد…».

منبع : وبلاگ سرزمين ما”

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس